زل میزنم به تکه پاره هایی از خودم که گاه گاه در لابلای روزمرگی هایم می یابم. وساعتها و روزها این تکه ها را در کنار هم می چینم و تصویری می سازم شاید کمی شبیه خودم. وتا میخواهم تصویر را به نام صدایش کنم آوار خاطره ای فرو می ریزد وباز فرو می پاشم در روز مرگی ام.
من می مانم و معمایی دیگر
من می مانم و معمایی دیگر
1 گفته های شما:
من می نشینم اما سایه ام ایستاده و به تنهایی من میخندد دیگر سایه هم مرا همراه نیست
ارسال یک نظر